باز هم صحبت از سیاست است. سیاستی که بقول معروف پدر و مادر نمیشناسد. شاید سیاست را اینگونه بتوان معنی کرد که ، سیاست مجموعه ی از افکار، برنامه ها ، راهکارها و راهبردهای پیشرفت یک جامعه بشری است. سیاست در واقع ابزاری است در دست قدرتمندان یک جامعه. ما هم سیاست مثبت داریم و هم سیاست منفی. اما در این دوگانگی سیاست یک نکته قابل توجه است. اینکه بالاخره استفاده از ابزار سیاست درست و بجا در یک جامعه جهانی ، نقش بسیار موثری در راهبرد اهداف یک کشور ایفا میکند. هر کشوری نسبت به جایگاه خود در جامعه جهانی سیاستهایی را تدوین و اجرا میکند. در این راستا ایران دارای سیاستی محتاط گونه ، مثبت اندیش و مصلحانه است ! در حالیکه در نقطه مقابل آمریکا بعنوان سرسخترین دشمن ایران سیاستی کاملاً متضاد را برگزیده است. سرکوب ، خشونت ، قلدری ، زورگویی و یکه تازی از جمله سیاستهایست که آمریکا در مقابله با جامعه جهانی پیش گرفته. هیچگاه نیمتوان انکار کرد که آمریکا به عنوان یک ابرقدرت جهانی همیشه دوست داشته تا کشورهای ضعیف و در حال توسعه را در فشار قرار دهد تا بتواند با کمترین هزینه ممکن به اهداف قدرت طلبانه خود برسد. اما در این سیاست به ظاهر موفق ، حفره هایی به اندازه سوراخ لایه ازن باز شده است.
آمریکا طی سالهای پیشین سعی داشته تا با نزدیک شدن به منطقه خاورمیانه و در واقع ایران ، جایگاه خود را در منطقه گسترده تر و وسیع تر نماید. چرا که سیاست تدوین شده آمریکا برای سالهای پیشین و بعد از این ، همین بوده است. در واقع آمریکا یا بهتر است بگوییم سیاستمداران آمریکایی که تعداد زیادی از آنان را یهودیان تشکیل میدهند با اجرای سیاست خصمانه و قلدری نسبت به کشورهای منطقه ، قصد احاطه ایران از طرفی و گسترش گستره آمریکایی از طرف دیگر را در برنامه چندین ساله خود دارند.به قدرت رسیدن صدام در عراق، حمله نظامی علیه ایران ، کودتاهای مختلف نظامی ، ترورهای شخصیتی ایرانی ، جنگ کویت و دست آخر حمله به عراق و از دور خارج کردن صدام ، برنامه ایی نیست مگر برای رسیدن به ایران. در این راستا و برای اینکه آمریکا خود میداند که جنگ با ایران نه به نفع او بلکه به ضررش تمام خواهد شد ( چون در جنگ با عراق و ایران این تجربه را کسب کرده است )، تصمیم دارد به آرامی و بدون هیچ فشاری علیه ایران، کشورهای منطقه را یک به یک تسخیر و سپس نقشه خود علیه ایران را پیاده سازد. تا یکسال و اندی پیش تمامی کشورهای منطقه بجز عراق بطور مستقیم در دست آمریکا بود. تا اینکه آمریکا به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی به عراق حمله میکند. برای حمله به عراق آمریکا بدنبال متحد میگردد. در حالیکه آمریکا به واقع نیازی برای متحد نداشت. چون هم قدرت داشت و هم کشورهای زیادی تابع او بودند. اما این هم سیاستی دیگر از آمریکا بود تا با کشورهایی متحد شده و با هم به عراق حمله کنند. در ابتدای حمله به عراق هیچ کدام از متحدان نمیدانستند که آمریکا چه برنامه ایی برای عراق دارد. در بین این متحدان انگلیس که بزرگترین متحد آمریکا به شمار میآمد قرار شد تا آخر ، آمریکا را تنها نگذارد چون در واقع انگلیس به عنوان نماینده ایی از اروپا در جنگ حضور دارد. که این خود میتواند دلیل قانع کننده ایی برای اتحاد اروپا و آمریکا در جنگ علیه عراق باشد.
حال که جنگ پایان پذیرفته و آمریکا به هدفش که دستیابی و حضور در منطقه خاورمیانه بود، رسیده است، از طرفی در فکر گسترش اسرائیل و مناطق یهودی نشین و از طرف دیگر در تدارک حمله به ایران است. البته نه حمله نظامی. حمله به ایران در واقع از همان روزهای آغازین بعد از انقلاب 57 استارت خورد. حمله ایی آرام ، بدون خونریزی و محتاطانه ! حمله به فرهنگ ، ادب ، هنر ، پیشینه ، اعتقادات ، سلایق و ... در کمال خونسردی و با زیرکی کامل. اما اینبار حمله به ایران با قدرت و نفوذ و شتاب بیشتری انجام میپذیرد. لازمه این شتاب ، سازمان بخشی به بحران عراق است. عراق اکنون ، خود تبدیل به یک کشور جنگ زده ، بی هویت و بی برنامه شده است. اما برنامه ایی که طراح جنگ عراق برای این کشور بی هویت کشیده است، بسیار پیچیده به نظر میرسد. در واقع آمریکا اولین استارت خود در زمینه سازمان بخشی به عراق را با ورود حاکم آمریکایی نشان داد. تشکیل شواری انتقالی حکومتی عراق و تغییر پرچم این کشور گامهای بعدی در رسیدن به این سازمان دهی بود. تغییر پرچم عراق آن هم به این شکل نشان از هدف آمریکا برای گرفتن هویت یک عراقی بود. شاید تنها ترین ابزار وحدت در کشور عراق پرچم سابق آن بود. اما اکنون با تعویض آن به طرح جدید ، در واقع اولین گام آمریکا برای تغییر هویت یک شیعه عراقی ، با موفقیت برداشته شد. اینک در حالیکه آمریکا و انگلیس بعد از کشتن آیت ا.. حکیم که او نیز در واقع تنهاترین چهره مثبت و قوی در اداره جامعه مردمی عراق بشمار میرفت، راحت تر ، خونسردتر و آسوده تر ، به قتل و کشتارهای خود در مناطق مختلف عراق ادامه داده و این در حالیست که هیچ کشوری جرات اعتراض مستقیم و سازنده نسبت به این اتفاقات را ندارد. بعد از حکیم دو نفر در دو جبهه مخالف هم در مقابل آمریکا ایستادند. در واقع ابزار مردم برای رویارویی با سربازان آمریکایی این دو شخص هستند. اولی آیت ا.. سیستانی ، مرجع تقلید ایرانی که قبل از پایان پذیرفتن جنگ در ایران ساکن بود. وی همچنین از زمره سپاهیان بدر است. اما نفر دوم چهره ایی جوانتر و خام تر دارد! مقتدا صدر رهبر سپاه مهدی !
مقتدا صدر که اینک بعنوان یک چهره ی مردمی نظامی در عراق تبدیل شده، شاید قبل از جنگ اینچنین شناخته شده نبود. و شاید تنها 4-3 درصد از مردم عراق از وی و اهدافش طرفداری میکردند. اما اکنون بیشتر از 47 درصد مردم عراق با وی همسو و همفکر هستند. مقتدا با پیش گرفتن راه مبارزه مسلحانه و اعلام جنگ گرم علیه آمریکاییان ،جایگاه خود را بخوبی در بین معترضین اشغال عراق یافته است. اما در این میدان سیستانی بعنوان فردی آرام و صلح طلب ایفای نقش کرده است. در واقع وی ظاهراً اینگونه تصمیم دارد که عراق را به میدان جنگی همانند فلسطین تبدیل کند. مبارزه با حرف و بدون اسلحه ! اما آیا این راهکار عملی به نظر میرسد؟! حال بماند که سیستانی در زمانی که ایران بود چگونه مورد مذمت و سرزنش علما بود. در واقع وی بعنوان یک مرجع تقلید شناخته شده در ایران جایگاهی نداشت و شاید هیچ کسی به اینصورت به وی احترامی قائل نبود، اما حالا وی در میان ایرانیان تبدیل شده به یک مرجع آگاه ، که صلاحیت رهبری مردمی عراق را دارد. که این خود بحث مفصلی را میطلبد. حال در این جریانات نقش آمریکا ، چیست؟ سیاستمداران آمریکا همواره کوشیده اند که در بین مذاهب بشری اختلاف و تفرقه افکنند. عراق بعنوان پرجمعیترین کشور شیعی مذهب بعد از ایران در جهان میباشد. این خود نکته ایست که آمریکا در ابتدا در پی آن بود. وحدت شیعه و سنی که اینک تقریباً امری بسیار سرد و عملاً غیر ممکن مینماید، در مقابل وحدت بین شیعی مذهبان خود، شاید برای آمریکا بسیار خطرناک و مضر جلوه کند. در این صورت آمریکا باید سیاستی را برای تفرقه در بین شیعیان پیش میگرفت که همکنون هم این امر تحقق پذیرفته است. دوگانگی بین دو طیف مخالف طرفداران سیستانی و مقتدا اولین گام این تفرقه است. از آنجایی که مقتدا صدر سیاست مبارزه مسلحانه را پیش گرفته بیشتر مردم عراق با وی موافقت خواهند کرد و اینجاست که آمریکا دوباره در میدان حضور میابد. ولی اینبار حضوری مصلحانه !
ظاهراً آمریکاییها اعلام کرده اند که با مذاکره حضوری با مقتدا صدر مشکلی ندارند و شاید از این راه به نتیجه سازنده ایی برسند. نتیجه ایی که حاصل خواهد شد مسلماً نه به ضرر آمریکا خواهد بود و نه به ضرر مخالفان وی. اگر این امر تحقق پذیرد ، در واقع آمریکا نیمی از راه برنامه چندین ساله خود علیه ایران را پیموده است. به نظر میرسد آمریکا قصد دارد تا با ایجاد کشوری شیعی مذهب اما آمریکایی در عراق، سلطه خود را در منطقه حفظ کرده و با ایجاد پایگاههای مختلفی در کشورهای منطقه از راه گفتگو با ایران روبرو شود. اما این نکته مهم است که اهداف سیاستمداران آمریکایی در زمینه رویارویی با کشور ایران و نفوذ به آن ، توسط برنامه های ضد فرهنگی علیه ایران انجام خواهد پذیرفت. تضعیف اعتقادات مذهبی و دینی بین مردم توسط هر شیوه و روشی از اساسی ترین برنامه های آمریکا علیه ایران است. حال اینکه چگونه و در چه مدت زمانی میتواند به این هدف خصمانه پیدا کند ، خود سوالی دیگر است.